English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5145 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
size effect U تاثیر اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U ابعاد فیزیکی یک تصویر یا شی یا صفحه
size U محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
size up <idiom> U بسته به شرایط ،برانداز کردن
over size U بزرگتر از اندازه
(the) size of it <idiom> U به شکلی که است
of an out size U دارای اندازه غیر معمل
of an out size U بیرون از اندازه
what is your size? U شما چیست
what is your size? U اندازه
to size up U را براوردکردن
to size up U اندازه
that is about the size of it U حقیقت امراین است
that is about the size of it U همینطور است
size U اندازه بعدساختمان
size U اندازه
size U قالب
size U بر اورد کردن
size U چسب زنی اهارزدن
size U قد
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size U مقدار
size U وسعت
size U بزرگی
size U چسب زدن
size U به اندازه کردن
size U اهار زدن
atomic size U اندازه اتمی
attack size U اندازه تک
it is four times my size U چهاربرابر
basic size U اندازه اصلی
basic size U اندازه اولیه
atomic size U اندازه اتم
it is four times my size U من است چهارتای من است
it is of a normal size U دارای اندازه عادی یا معمولی است
it is the size of a sparrow U باندازه یک گنجشک است
life size U باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
life size U اندازه واقعی
accuracy to size U دقت اندازه گذاری
life-size U اندازه واقعی
life-size U باندازه شخص زنده باندازه طبیعی
accurate to size U دقت در اندازه گرفتن
fit size U اندازه مناسب
block size U اندازه کنده
design size U اندازه طرح
cut to size U به اندازه بریدن
cut down to size <idiom> U ثابت کردن اینکه کسی اونقدرکه فکر میکند خوب نیست
Pick on someone your own size. U برو با هم قدهای خودت طرف بشو
effective size U اندازه موثر
family size U تعداد افراد خانواده
file size U اندازه فایل
fractional size U اندازه کسری
type size U اندازه فونت
type size U اندازه حروف
trim size U اندازه طبیعی
hypostatize or size U ذات جدا دانستن
hypostatize or size U شخصیت دادن به
hypostatize or size U مسلم فرض کردن
body size U اندازه بدن
block size U اندازه بلاک
block size U اندازه کندهای
design size U اندازه نامی
screen size U اندازه صفحه
pint size U پست
pint size U خرد ناچیز
pint size U کوچک
pint size U باندازه سرسنجاق
pint-size U پست
pint-size U خرد ناچیز
pint-size U کوچک
pint-size U باندازه سرسنجاق
full-size U بخ مقیاس یک به یک
full-size U اندازه طبیعی
sample size U بزرگی نمونه
neat size U اندازه خالص
minimum size U اندازه حداقل
full size U اندازه طبیعی
full size U بخ مقیاس یک به یک
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
sample size U مدت زمان بین دوالگوی پیاپی
sample size U تعداد اندازه گیریهای سیگنال ضبط شده درهرثانیه
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
man size U اندازه مناسب یک مرد
london in size U پس از لندن نیویورک بزرگترین شهراست
of a large size U بزرگ
sample size U حجم نمونه
point size U اینچ
king size U بزرگ
size stick U الت اندازه گیری پا
size stick U قالب اندازه گیری
size tolerance U تلرانس اندازه
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
lessin size U خردتر
lessin size U کوچکتر
nuclear size U اندازه هسته
nominal size U اندازه اسمی
size control U کنترل اندازه
limiting size U اندازه محدود
nominal size U اندازه نامی
size constancy U ثبات اندازه
effective size of grain U اندازه موثرذرات
olympic size pool U اندازه و طول استخر المپیک 05 در 12 متر
data word size U اندازه کلمه داده
paricle size analysis U دانه بندی کردن
effective size of grain U قطر موثر ذرات
fixed size records U رکوردهای با اندازه ثابت
grain size classification U طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
size of a statistical sample [N] U تعداد کل داده های آماری
standard size whole brick U اجر فشاری معمولی
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
size distribution of income U توزیع درامد مقداری
size weight illusion U خطای ادراکی اندازه- وزن
The shoes are a size too big for my feet. U کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
Act your age [and not your shoe size] ! U به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
take effect <idiom> U قانونی درست شدن
to come into effect U مجری شدن
effect and cause U معلول و علت
to this effect U ازاین قرار
to this effect U باین معنی
to the effect that U مبنی براینکه
with effect from U از تاریخ ...
to the effect that U دایربراینکه
after-effect U تاثیر بعدی
to take effect U قابل اجراشدن
to take effect U مجری شدن
to come into effect U قابل اجراشدن
after-effect U اثر ثانوی
to go into effect U قابل اجرا شدن
effect U کارموثر اجراکردن
cause and effect U علت و معلول
to take effect U قانون شدن
effect U انجام دادن
effect U اجرا کردن
effect U اجرا
effect U تاثیر
to go into effect U قانون شدن
by-effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
by-effect U اثر جانبی
to take effect U قابل اجرا شدن
to go into effect U کاربرد پذیر شدن
to take effect U کاربرد پذیر شدن
by-effect U اثر فرعی
to go into effect U قانونی درست شدن
to take effect U قانونی درست شدن
by-effect U نتیجه جانبی
effect U اثر
to the [that] effect <adv.> U با مفهوم [معنی] کلی
What effect do you think the changes will have on you? U فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
effect U نتیجه
to say something to the effect that ... U ابراز کردن خود دایربراینکه ...
effect U معنی
effect U مفهوم نیت
come to effect U قابل اجرا شدن
effect U مفید
effect U معلول
effect U عملی کردن معلول
secondary effect U اثر فرعی
spillover effect U اثر فرعی
carry into effect U صورت دادن
price effect U اثر قیمت
spillover effect U اثر جانبی
screening effect U اثر پوششی
secondary effect U اثر جانبی
redistribution effect U اثر توزیع مجدد
practice effect U اثر تمرین
shielding effect U اثر حفافتی
skin effect U اثر سطحی
skin effect U اثر پوست
schottky effect U اثر شوتکی
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
shoaling effect U اثرات کم عمق
retarding effect U اثر تاخیری
ripple though effect U اثر بازدارنده
seebeck effect U پدیده زبک
seebeck effect U اثر زبک
ripple through effect U نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
ratchet effect U اثر برگشت ناپذیر
restrictive effect U اثر کاهشی
shot effect U اثر ساچمهای
reactive effect U عکس العمل
secondary effect U نتیجه جانبی
spillover effect U نتیجه جانبی
restrictive effect U اثر انقباضی
secondary effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
significant effect U اثر معنی دار
significant effect U اثر مهم
spillover effect U عوارض جانبی [اثر جانبی]
schottky effect U پدیده شوتکی
steric effect U اثر فضایی
zeeman effect U اثر زیمان
zeeman effect U اثر زیمن
carry into effect U انجام دادن
wealth effect U "اثر پیگو "
wealth effect U اثر ثروت
carry into effect U اجرا کردن
carry into effect U واقعیت دادن
volta effect U پدیده ولتا
carry into effect U واقعی کردن
volta effect U اثر ولتا
put into effect U واقعی کردن
Recent search history Forum search
1internalising somatic systems
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
1کلمه معادل آن به انگلیس
1size of the hypolimnetic oxygen debt
1مساحت فروشگاه
0It is seeking to increase its size, diversify its product or service, achieve economies of scale, reduce competition, or gain access to new customers or markets
0inelastic size
0piezo drive
0implication
1Temporal filtering یعنی چه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com